سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غم دنیا رو دوشمه....

چقدر فاصله اینجاست بین ادم

ها چقدر عاطفه تنهاست بین ادم ها


کسی به خاطره پروانه ها نمیمیرد

تب غرور چه بالاست بین ادم ها
 
چـه ماجرای عـجیبی ست
این تپیدن

دل و اهل
عشقچه رسواست بین ادم ها
 
میان همه لبخندها غمی سرخ است
 
و غم به وسعت یلداست بین
ادم ها

به خاطره تو سرودم چراکه تنها تو دلت

به وسعت دریاست بین ادم ها

نوشته شده در دوشنبه 88/9/23ساعت 4:35 عصر توسط رز نظرات ( ) |

  روزگار سختی است ...........!

 

آدمها خشکند ... حقایق تلخند ..... رویاها شوکران !

جوی های روان تنگ اند و درختان قطور ضعیف !

خورشید گرم است و سوزان .. ماه بی خیال و فروزان !
می دانم . من می دانم . تو هم می دانی ... همه می دانند ... روزگار عجیبی است !
انسانها در میان خرابه هایی که زیبایشان می نامند می زیند و به آن عشق می ورزند .
و اینچنین بر حقارت خود دامن می زنند ...
و من به دور از هیاهوی آدمک های دل خوش... همچنان در خود فرو می روم.
هر چه بیشتر در میانشان می زیم دورتر می شوم و غربیه تر !
آری ... معصومیت کودکیهایم گم شده است ،
اما من هنوز هم همان کودک عاشقم و ساده دل !
و همچنان در انتظار ،
در انتظار ظهور باغی از جنس اقاقی ،
که مرا از خود و خویشتن ها برهاند و به سر منشا خود بازگرداند .
و رسیدن به خدایی که در این نزدیکیست ...
من اینجا تنها ماندم ،
 
خدایا مرا به بغضی که از تو می شکند بسپار ،
 
مرا به باد های تندِ رهاکننده ی گویا ... مرا تا همیشه به باران شوینده بسپار .
 
پروردگارا ، انتظار سخت ترین مجازاتی است که برایم در نظر گرفته ای !
 
مرا ...... ببـــــــر .

نوشته شده در یکشنبه 88/9/1ساعت 1:17 صبح توسط رز نظرات ( ) |

اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست..

دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعاً اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود؛ کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟
یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است!
یکی گفت: چرا نور اینجا کم است؟
وآن دیگری گفت: و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است!
و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
و من تازه آنوقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید؛ دیگر برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم.

نوشته شده در یکشنبه 88/9/1ساعت 1:2 صبح توسط رز نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pars Skin